در کنفرانس بينالمللی جراحان، زبردستترين جراحان کشورهای مختلف جمع شده بودند و کارهای برجستهی خود را به نمايش میگذاشتند. جراحی دختر جوان بسيار خوشاندامی را روی سن آورد و تحسين جمعيت را وا داشت سپس جراح رو به جمعيت کرد و گفت: "اين خانم مادربزرگ من است که با جراحی پلاستيک به اين سن و سال ديده میشود." کف زدن حظار تمامی نداشت.
جراح بعدی مرد قویهيکلی را روی سن آورد که راحتتر از رضازادهی خودمان وزنهیی را بالای سر برد. بعد جراح رو به جمعيت کرد و گفت: "ايشان کارگر راهآهن بوده اند که زير قطار رفته و دو نيم شده بودند و من او را زنده نگه داشتم و با پيوند اعضا مجددا به زندگی برگشته و همانطور که میبينيد از اولش هم بهتر شده است." نخست چند تک دست از جمعيت مات و مبهوت به هوا خواست و سپس دست زدن حضار تمامی نداشت.
جراح بعدی از کشور ایران آمده بود و با خود مرد نحيفی را روی صحنه آورد. همه منتظر بودند که ببينند جراح حاذق ما چه کرده است. با شوهای قبلی که ديده بودند احتمالا حدس میزدند که آن مرد مفلوک از چرخ گوشت رد شده است و جراح او را به اين شکل سرپا نگه داشته است. جراح پشت ميز خطابه رفت و گفت: "من لوزههای اين مرد را عمل کردهام." صدای هو جمعيت داشت بلند میشد و چند تک صدا که "آقا ما را مسخره کردی" شنيده میشد که جراح با خونسردی ادامه داد:" لازم به ذکر است که ايشان روزنامهنگار است." حضار قانع نشده بودند و تک صداهای "خب يعنی چی؟ روزنامهنگار باشه..." شنيده میشد و جراح که خود را نباخته بود و ظاهرا به جايزه اول هم چشم دوخته بود ادامه داد:"در کشور ما روزنامهنگارن حق ندارند دهان خود را باز کنند لذا من لوزهی ايشان را از راه مقعدشان عمل کردم!"
برا سلامتیه این دکتر آخریه بلند صلــــــــــــــــــــــــــــــــــوات ختم کن
671178 بازدید
535 بازدید امروز
384 بازدید دیروز
5103 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian